دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 12:17 :: نويسنده : farinaz
اگر از حوالی دلم گذشتی آهسته رد شو، دلتنگی را با هزار بدبختی خوابانده ام!!!
دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 12:4 :: نويسنده : farinaz
هوا گرفته بود،باران می بارید.کودکی آهسته گفت: خدایا گریه نکن درست میشه!!!
دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:, :: 16:39 :: نويسنده : farinaz
گفتم: خستهام.
دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:, :: 16:5 :: نويسنده : farinaz
وقتی که کسی رو برای اینکه تقصیرا رو گردنش بندازی پیدانی نمی کنی، وقتی که می بینی آخر همه ی سوالات به خودت می رسی، وقتی که می بینی تمام بدبختیات دست سازه ی خورته، وقتی که می بینی تنفر از خودت وجودت رو گرفته، وقتی که می بینی خودت رو توی چاهی انداختی که ته نداره، وقتی که می بینی با دستای خودت زندگیت رو نابود کردی، وقتب که می بینی با پاهای خودت به استقبال مرگ رفتی، اون وقته که تازه می فهمی معنی ته دنیات چیه، وقتی که با دستای خودت غرور و شخصیتت رو بکشی، اون وقته که از هر چی احساسه خالی می شی، و حالا وقتشه که بمیری و خودت رو راحت کنی، اما حتی اون قدر جرئت نداری که خودت رو از بین ببری، دیگه تنها کاری که می تونی بکنی اینه که عاجزانه از خدا مرگت رو بخوای، اما تو دیگه لیاقت حاجت خواستن از خدا رو هم نداری....
دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: 19:13 :: نويسنده : farinaz
پوستش کلفت بود،اما آن شب واقعا سرد بود. هر کاری کرد گرمش نشد،گرسنه بود و گلویش می سوخت. گربه ها زیر ماشین رفتند،پسرک هم رفت.آن جا گرم تر بود.خوابید.صبح ماشین روشن شد و رفت. اما... پسرک هنوز خواب بود.....!!
دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 15:52 :: نويسنده : kimia
چه می فهمیم که زندگی یعنی همون لحظه هایی که سپری کردنشان را آرزو می کردیم... بچه ها می دونید گاهی تو زندگی آدما اتفاق هایی می افته که حالمون و به هم می زنه، گاهی حس می کنیم هی داریم می دووییم،ولی به جایی نمی رسیم،گاهی از زمین و آسمون بدبختی می باره ،تو این اتفاقات هیچ کس مقصر نیست،گاهی اوقات آدم باید سختی بکشه تا تجربه بدست بیاره. ما مدت زیادی زنده نمی مونیم ،چه خوبه از همه لحظاتمون راضی باشیم و وقتمون و به غصه خوردن هدر ندیم.
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 20:23 :: نويسنده : farinaz
سازنده ترین کلمه" گذشت" است... آن را تمرین کن
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 18:57 :: نويسنده : farinaz
زلال باش.....,زلال باش........, فرقی نمی کند که گودال کوچک آبی باشی, یا دریای بیکران, زلال که باشی, آسمان در تو پیداست.
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 18:29 :: نويسنده : farinaz
سلام !! امروز داشتم به یه چیزه تازه فکر میکردمبه خوشبختی به اینکه آیا من خوشبختم؟ اصلا خوشبختی یعنی چی؟!؟ هر کس یه جور جواب می ده یکی می گه:خوشبختی یعنی اینکه اینقدر پول داشته باشی که ندونی باهاش چی کار کنی. یکی دیگه می گه :خوشبختی یعنی اینکه عاشق باشی و با عشقت عاشقانه زندگی کنی. یکی دیگه می گه:خوشبختی یعنی تحصیل تو رشته ی دلخواه و طی کردن پله های ترقی. یکی دیگه می گه:خوشبختی یعنی یه ازدواج خوب. و ............................ حالا هر کی هر چی می خواد درباره خوشبختی از نظر خودش می گه ولی من باز هم متوجه نشدم که خوشبختی واقعی یعنی چی؟!!! اگه چیزی به نظرتون رسید در این مورد لطفا تو قسمت نظرات بگین چون من واقعا گیج شدم ممنون.
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 17:46 :: نويسنده : farinaz
عشق خودش خواهد آمد.نمی توان از آن فرار کرد.عشق خودش آهسته آهسته و در گوشه ای می آید و در گوشه ای از قلب مهربانت آرام و بی صدا می نشیند و تو متوجهش نخواهی بود و بعد ذره ذره قلبت را پر میکند. کم کم مثل ســـاقه ی مهر گیاه در تمام جانت می پیچد و ریشه می دواند . به طوری که بی آن نمی توانی تنفس کنی.
متن قشنگی بود که تو این رمانی که دارم می خونم پیداش کردم با خودم گفتم شاید شما هم خوشتون بیاد نظرتون و بهم بگین.
|