دست نوشته های من
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید. من تو این وبلاگ حرف دلم را می زنم.امیدوارم این حرفها حرف دل شما هم باشه.

پيوندها
خانواده ایرانی
دل نوشته های یک پسر تنها..
شادی و خنده
¤¤¤§تنهاترازهمیشه§¤¤¤
لاقل از لای در یه نیگا بنداز
پرسه های عاشقانه
تمامم برای تو...
§§ عاشقانه های تنهایی §§
Nokhale
تهــران آنلایــن
*dokhmal_khoshel*
دل دیونه
عاشق تنـــــها
eshgh
ღღدست نوشته های یه دختر تنهاღღ
بهزاد تنها....
❀◕ ‿ ◕❀ man dokhmale maloosam❀◕ ‿ ◕❀
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های من و آدرس specialydiaries.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 48
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 67
بازدید ماه : 111
بازدید کل : 26857
تعداد مطالب : 58
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1


دریافت کد قفل کلیک راست چت روم

دریافت کد پیغام خوش آمدگویی دریافت کد خداحافظی
نويسندگان
farinaz
kimia

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 12:17 :: نويسنده : farinaz

اگر از حوالی دلم گذشتی آهسته رد شو،

دلتنگی را با هزار بدبختی خوابانده ام!!!

 
دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:, :: 12:4 :: نويسنده : farinaz

هوا گرفته بود،باران می بارید.کودکی آهسته گفت:

خدایا گریه نکن درست میشه!!!

 
دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:, :: 16:39 :: نويسنده : farinaz

 گفتم: خسته‌ام.

گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
.:: از رحمت خدا نا امید نشید (زمر/53) ::.

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره.

گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
.:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.


گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم.

گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید

.:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!

گفتی: فاذکرونی اذکرکم 

.:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا

.:: تو چه می‌دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.

گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟

گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الل

.:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره‌ کنی تمومه!

گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم

.:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل... اصلا چطور دلت میاد؟

گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم

.:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.

گفتم: دلم گرفته.

گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا 

.:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله.

گفتی: ان الله یحب المتوکلین

.:: خدا اونایی رو که توکل می‌کنن دوست داره (آل عمران/159) ::.

گفتم: خیلی چاکریم!

ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره

.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می‌کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می‌کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنن (حج/11) ::.

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم.

گفتی: فانی قریب 

.:: من که نزدیکم (بقره/186) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم.

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال

.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205) ::.

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم 

.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/22) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی.

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه 

.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/90) ::.

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده 

.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/104) ::.

گفتم: دیگه روی توبه ندارم.

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب

.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/2-3) ::.

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا

.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/53) ::.

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله

.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/135) ::.

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌کنم: یا غافر الذنب، اغفر ذنوبی جمیعا

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین

.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/222) ::.

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

گفتی: الیس الله بکاف عبده 

.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/36) ::.

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟ 

گفتی: یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما

.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/42-43) ::

 
دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:, :: 16:5 :: نويسنده : farinaz

 

 وقتی که کسی رو برای اینکه تقصیرا رو گردنش بندازی پیدانی نمی کنی،

 وقتی که می بینی آخر همه ی سوالات به خودت می رسی،

 وقتی که می بینی تمام بدبختیات دست سازه ی خورته، 

 وقتی که می بینی تنفر از خودت وجودت رو گرفته،

 وقتی که می بینی خودت رو توی چاهی انداختی که ته نداره،

 وقتی که می بینی با دستای خودت زندگیت رو نابود کردی،

 وقتب که می بینی با پاهای خودت به استقبال مرگ رفتی،

 اون وقته که تازه می فهمی معنی ته دنیات چیه،

 وقتی که با دستای خودت غرور و شخصیتت رو بکشی،

 اون وقته که از هر چی احساسه خالی می شی،

 و حالا وقتشه که بمیری و خودت رو راحت کنی،

 اما حتی اون قدر جرئت نداری که خودت رو از بین ببری،

 دیگه تنها کاری که می تونی بکنی اینه که عاجزانه از خدا مرگت رو بخوای،

 اما تو دیگه لیاقت حاجت خواستن از خدا رو هم نداری....

 
دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: 19:13 :: نويسنده : farinaz

 پوستش کلفت بود،اما آن شب واقعا سرد بود. هر کاری کرد گرمش نشد،گرسنه بود و گلویش می سوخت.

 گربه ها زیر ماشین رفتند،پسرک هم رفت.آن جا گرم تر بود.خوابید.صبح ماشین روشن شد و رفت.

 اما...

 پسرک هنوز خواب بود.....!!

 
دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 15:52 :: نويسنده : kimia

چه می فهمیم که زندگی یعنی همون لحظه هایی که سپری کردنشان را آرزو می کردیم...

بچه ها می دونید گاهی تو زندگی آدما اتفاق هایی می افته که حالمون و به هم می زنه، گاهی حس می کنیم هی داریم می دووییم،ولی به جایی نمی رسیم،گاهی از زمین و آسمون بدبختی می باره ،تو این اتفاقات هیچ کس مقصر نیست،گاهی اوقات آدم باید سختی بکشه تا تجربه بدست بیاره.

ما مدت زیادی زنده نمی مونیم ،چه خوبه از همه لحظاتمون راضی باشیم و وقتمون و به غصه خوردن هدر ندیم.

 
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 20:23 :: نويسنده : farinaz

                                             سازنده ترین کلمه" گذشت" است... آن را تمرین کن


 پر معنی ترین کلمه" ما" است...آن را بکار ببند.


 عمیق ترین کلمه "عشق" است... به آن ارج بنه.


 بی رحم ترین کلمه" تنفر" است...از بین ببرش.


 سرکش ترین کلمه" هوس" است...بآ آن بازی نکن.


 خود خواهانه ترین کلمه" من" است...از ان حذر کن.


 ناپایدارترین کلمه "خشم" است...ان را فرو ببر.


 بازدارترین کلمه "ترس"است...با آن مقابله کن.


 با نشاط ترین کلمه "کار"است... به آن بپرداز.


 پوچ ترین کلمه "طمع"است... آن را بکش.


 سازنده ترین کلمه "صبر"است... برای داشتنش دعا کن.


 روشن ترین کلمه "امید" است... به آن امیدوار باش.


 ضعیف ترین کلمه "حسرت"است... آن را نخور.


 تواناترین کلمه "دانش"است... آن را فراگیر.


 محکم ترین کلمه "پشتکار"است...آن را داشته باش.


 سمی ترین کلمه "غرور"است... بشکنش.


سست ترین کلمه "شانس"است... به امید آن نباش.


 شایع ترین کلمه "شهرت"است... دنبالش نرو.


 لطیف ترین کلمه "لبخند"است...آن را حفظ کن.


 حسرت انگیز ترین کلمه "حسادت"است... از آن فاصله بگیر.


 ضروری ترین کلمه "تفاهم"است... آن را ایجاد کن.


 سالم ترین کلمه "سلامتی"است... به آن اهمیت بده.

 
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 18:57 :: نويسنده : farinaz

زلال باش.....,زلال باش........, فرقی نمی کند که گودال کوچک آبی باشی, یا دریای بیکران, زلال که باشی,  آسمان در تو پیداست.

 
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 18:29 :: نويسنده : farinaz

 سلام !!

امروز داشتم به یه چیزه تازه فکر میکردمبه خوشبختی به اینکه آیا من خوشبختم؟ اصلا خوشبختی یعنی چی؟!؟

هر کس یه جور جواب می ده یکی می گه:خوشبختی یعنی اینکه اینقدر پول داشته باشی که ندونی باهاش چی کار کنی.

یکی دیگه می گه :خوشبختی یعنی اینکه عاشق باشی و با عشقت عاشقانه زندگی کنی.

یکی دیگه می گه:خوشبختی یعنی تحصیل تو رشته ی دلخواه و طی کردن پله های ترقی.

یکی دیگه می گه:خوشبختی یعنی یه ازدواج خوب.

و ............................

حالا هر کی هر چی می خواد درباره خوشبختی از نظر خودش می گه ولی من باز هم متوجه نشدم که خوشبختی واقعی یعنی چی؟!!!

اگه چیزی به نظرتون رسید در این مورد لطفا تو قسمت نظرات بگین چون من واقعا گیج شدم 

ممنون.

 
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 17:46 :: نويسنده : farinaz

 عشق خودش خواهد آمد.نمی توان از آن فرار کرد.عشق خودش آهسته آهسته و در گوشه ای می آید و در گوشه ای از قلب مهربانت آرام و بی صدا می نشیند و تو متوجهش نخواهی بود و بعد ذره ذره قلبت را پر میکند. کم کم مثل ســـاقه ی مهر گیاه در تمام جانت می پیچد و ریشه می دواند . به طوری که بی آن نمی توانی تنفس کنی.

 

متن قشنگی بود که تو این رمانی که دارم می خونم پیداش کردم با خودم گفتم شاید شما هم خوشتون بیاد نظرتون و بهم بگین.